پارت ۱۲

ساخت وبلاگ
پارت 61دنیا :روی تختم نشسته بودمسرم تو گوشیم بودملینا هم بغلم بود وداشت کارای اداری بیمارستانو تموم میکردامیر و رهام پایین بودنملینا لپ‌تاپشو بست و گوشیشو برداشتمن رفتم پایین یکم آب بخورمدیدم امیر گوشه ی خونه نشسته ورهام روی مبل داره صحبت میکنهاز پشتش رد شدم و رفتم توو آشپزخونهیهو ی نگاه ب گوشیش کردم و دیدم لایوهسریع خودمو انداختم کف زمینبدون صدا و فقط با لب و دهن ب امیر گفتم* این داااره چیکار میکنههههامیرم همونطوری جواب داد#لایو دااارهصدای پای ملینا اومدداد زد & امیییییییییربعد ی نگاه ب وضعیتمون کردامیر گوشه ی خونه چمباتمه زده بودمن داشتم سینه خیز از آشپزخونه بیرون میرفتم ورهام از استرس عرق کرده بودرفتم پشت دوربین پیش ملینا وایسادمرهام @ ن بچه ها زن چیه صدای مامانم بود........ امیر ؟ ن امیر اینجا نیس........با پانتومیم داشتیم ب رهام میگفتیم قضیه رو بپیچونه@مجبورم برم ی زنه داره میاد نننن ی زنه ن یاشار داره با ی زنه امیر میاد بجاش با هم بریم حموم؟؟؟! میاد با هم چیز چیز کنیم بریم بازی کنیم نننن تمرین اهنگ جدید کنیم فعلا دیگه خدافظ منتظر اهنگ جدید باشیدقط کرد* اینننن یعنی حموم؟ ن این یعنی حموم؟ زن ریش داره؟ من ریش نشون میدم میگی زن؟&اینو از کجا اوردی؟@خب مث ادم نشون بدید& دااااشتیم امیرو نشون میدادیم دیگه کم مونده بود خود دنیا بیاد بگه قضیه رو#ولش کنید دیگه بخیر گذشت@راستی ما داریم میریم کانادا کنسرت* ع کی؟ چرا نگفتی؟@پس فردا فک کنم ی هفته ای بر میگردیم* تنها؟@اره دیگه با گروه&چرا بهم نگفتی امیر؟#یادم رفت& یعنی چی یادم رفت#خب یادم رفت دیگه باید چمدون هم جمع کنیم وای رهام یادم اوردی استرس گرفتم@پاشیم وسایلو جمع پارت ۱۲...ادامه مطلب
ما را در سایت پارت ۱۲ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : macaniroman بازدید : 67 تاريخ : سه شنبه 25 بهمن 1401 ساعت: 0:06

ووووو بالاخرههههه وبلااااگی ک بعد هفته هااااا باز شددددددد

خداااایا شکرت پارت ۱۲...

ما را در سایت پارت ۱۲ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : macaniroman بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 25 بهمن 1401 ساعت: 0:06

بررررییییم برای پارتتتتتت بعددددد پارت ۱۲...ادامه مطلب
ما را در سایت پارت ۱۲ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : macaniroman بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 19:08

پارت 16دنیا :حوصلم سر رفته بودساعت 5 بودزنگ زدم بچه ها بیان اینجابعد از ی ساعتهمشون رسیدنمیلاد & خب       حالا چیکار کنیم پارت ۱۲...ادامه مطلب
ما را در سایت پارت ۱۲ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : macaniroman بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 19:08

پارت 17دنیا :ساعت 9 بود     رسیده بودم خونه   هیشکی نبود حوصلم سر رفته بود دوبارهپاشدم لباس پوشیدم رفتم پاساژ داشتم میچرخیدملوازم ارایش میدیدم لباس میدیدم یکی اومد سمتم یکم نگام کرد گفت #ع دنیا  انقد کلاه و عینک و ماسک زده بود ک اصلا معلوم نبود کیه ماسکشو داد پایین من*عععع رهام   اینجا چیکار میکنی#من اومدم برای مامانم کادو بگیرم *چی میخوای بگیری کمکت کنم؟ #نمیدونم شاید کیف  کفش    نمیدونم دقیقا *باش بیا بریم  کمکت میکنم   خیلی حوصلم سر رفته داشتم مغازه هارو نگاه میکردم *اون قشنگه؟   بنظرت مامانت خوشش میاد ؟ #بد نیس ولی فک کنم همچین مدلی داره . . . . بعد از چند ساعت چرخیدن توی پاساژ ی کیف خوب و مناسب پیدا کردیم #واقعا ممنونم ازت     مرسی ک همراهیم کردی *خواهش میکنم    کاری نکردم ک    راستی دارم میرم بالا ی چیزی بخورم    میای ؟ #اممم  باش  ولی زودتر باید برم *اوک رفتیم بام نشستیم #چی میخوری؟ *نمیدونم  وایسا انتخاب کنم امیر : فیلم داشت تموم میشد ما هم از خوردن غذامون دست کشیده بودیم و فقط داشتیم فیلمو میدیدیمداشت خوابم میبردملینا *چرا وسط فیلم میخوابی      کار خوبی نیست   بی احترامیهمن & ای بابا خب ی لحظه خوابم برد دیگه . . . فیلم تموم شد داشتیم خونه رو مرتب میکردیم &راستی یادت نره ف پارت ۱۲...ادامه مطلب
ما را در سایت پارت ۱۲ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : macaniroman بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 19:08

سلام بچه ها خوبید امیدوارم حالتون خوب باشه و با این کرونای مسخره مبارزه کنید و این پستو گزاشتم واسه کسایی ک تازه دارن شروع میکنن ب خوندن رمان اگه پارتی رو پیدا نکردید ب عناوین مطالب برید اونجا همههههه پارت ۱۲...ادامه مطلب
ما را در سایت پارت ۱۲ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : macaniroman بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 14 آذر 1400 ساعت: 1:10

خب بچه ها  با ی چالش اومدم 

امروز گفتم ی چیزی مثل صندلی داغ بزارم 

هر کسی میتونه ۳ تا سوال بپرسه و من جواب میدم

خجالت و ترس و ... رو بزارید کنار سوالاتونو بپرسید منم قول مییییدم راستشو بگم 

همه تون بپرسییید 

پارت ۱۲...
ما را در سایت پارت ۱۲ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : macaniroman بازدید : 90 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 3:38

بچه ها موافقید ی پست غیر ماکانی و درباره ی خودمون بزارم و کامنتا رو باز بزارم  درباره ی هر چیزی ک دوست داریم (ب جز ماکان  )  صحبت کنیم   مثلا کتابایی ک خوندید و خیلی خوب بوده فیلم و سریال هایی ک دیدید خاطره های خنده دار یا هر چیز دیگه ای ک توی این قرنطینه ی خورده این گپ زدنمون حاامونو خوب کنه و حوصلمونو سر جاش بیاره    حالا هر کی موافق بود توی کامنتا بهم بگه 

پارت ۱۲...
ما را در سایت پارت ۱۲ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : macaniroman بازدید : 87 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 3:38

گلوله نمیدانست ...

تفنگ نمیدانست...

شکارچی نمیدانست...

پرنده داشت برای جوجه هایش غذا میبرد ...

خدا که میدانست ...

نمی دانست ؟!

      

 

 

 

 

                     ( حسین پناهی )

پارت ۱۲...
ما را در سایت پارت ۱۲ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : macaniroman بازدید : 86 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 3:38

خدایی اون ۵ ۶ نفری که گفتن رمان افتضاحه بیان اعتراف و کنن قول میدم کاریشون نداشته باشم 

اون ۳ ۴ نفری هم که گفتن نمیخوان رمانو ادامه بدن هم بیان 

به جون امیرم کاریشون ندارم

پارت ۱۲...
ما را در سایت پارت ۱۲ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : macaniroman بازدید : 92 تاريخ : شنبه 8 دی 1397 ساعت: 19:42